مهندس رضا دیشیدی ۸۲ سال دارد. او در مشهد به دنیا آمده و دانشآموخته دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته مهندسی راه و ساختمان در سال ۱۳۴۳شمسی است. مهندس دیشیدی بنیانگذار سازمان عمران و نگهداری حرم مطهر رضوی و مدیرعامل اسبق این سازمان است. او در حال حاضر عضو شورای علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی است.
مهندس دیشیدی در گفتوگو با خبرنگار قدس، به شرح یکی از پروژههای آستان قدس رضوی در راستای حفظ مواریث فرهنگی پرداخت. آنچه در ادامه میخوانید روایت مهندس رضا دیشیدی است از انجام این پروژه بزرگ.
شلوار بتنی ساختیم برای سازه ۴۰۰ ساله
مدرسه عباسقلیخان شاملو نزدیک به ۴۰۰ سال پیش، در زمان صفویه در نزدیکی حرم مطهر در ابتدای پایین خیابان ساخته شده است.
در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ شمسی و در دوران تصدی اینجانب در آستان قدس رضوی، هنگام ساخت دوربرگردان بست شیخ حرعاملی در پایین خیابان، سردر تاریخی مدرسه مانع اجرای طرح روگذر میشد، برای همین تصمیم گرفته شد سردر تخریب شود اما من و سایر مسئولان وقت سازمان عمران تصمیم گرفتیم با اجرای یک طرح مهندسی این سردر تاریخی را حفظ کنیم. اگر میشد سازه سردر را جابهجا کنیم، میتوانستیم از تخریب آن جلوگیری کنیم اما چطور میشد یک سازه تاریخی چند دهتنی را جابهجا کرد؟ ما برای آنکه بتوانیم سازه را از محل اجرای طرح عمرانی دور کنیم، باید آن را حدود ۱۰ متر عقب میکشیدیم.
روزهای متوالی همراه مهندسان به انجام این پروژه فکر میکردیم. اگر موفق شویم این کار میتوانست الگویی بشود برای حفظ آثار باستانی و اگر موفق نمیشدیم هم این سردر به اجبار خراب میشد و هم ما در هدفی که داشتیم، شکست میخوردیم.
روش اجرای پروژه مشخص بود. برای این کار باید دور تا دور سردر را بتن میریختیم و پس از آن، سازه را که از پی مستحکم شده بود، جابهجا میکردیم. گاهی کارگران به شوخی میگفتند باید به این سردر بگوییم پاهایت را بلند کن میخواهیم شلوار بتنی پایت کنیم.
سازه را بانداژ و آتلبندی کردیم
سرانجام پس از بحث و بررسیهای فراوان تصمیم گرفتیم پروژه را اجرا کنیم. ما تصمیم گرفته بود یک شلوار بتنی پای سردر مدرسه عباسقلیخان بکنیم.
کار را با تخریب و آزادسازی اطراف سازه شروع کردیم. پس از آن، سازه را با داربستهای فلزی آن زمان به اصطلاح «بانداژ» و «آتلبندی» کردیم که تکان نخورد. سردر پی نداشت یعنی معمار عصر صفوی برای سردر پی نساخته بود و هر چه بود، آجرچینی بود؛ از کف هشتی پشت آن تا نوک سردر و این کار را سختتر میکرد.
ناچار شدیم پس از بانداژ در دو مرحله نصف ضخامت دیواره اطراف سازه را که حدود یک متر و ۲۰ سانتیمتر بود تخلیه کنیم. بعد هم به جای آن یک شناژ بتن آرمه اجرا کردیم و همین کار، دور تا دور سردر انجام شد. با دقت و ظرافتی که برای انجام کار لازم بود، کار بتنریزی نزدیک به سه ماه زمان برد. حالا سازه، شلوار بتنیاش را پایش کرده بود.
آب در دل سازه نباید تکان میخورد
مرحله بعدی کار ما، عقب کشیدن سردر بود. در زمان ساخت زیرگذر برای نخستین مرتبه ساخت سقف با بتن «پس فشرده» انجام میشد؛ برای همین هم جکهایی برای کشیدن کابلهای فولادی سقف بتنی زیرگذر تهیه کرده بودیم که تا حدود ۶۰۰ تن بار را میتوانستند بکشند. ما از همین جکها برای عقب کشیدن سازه استفاده کردیم. در داخل مدرسه عباسقلیخان، در کنار حوض، چاهی حفاری کردیم به عمق ۷ متر و آن را با بتن مسلح پر کردیم. این کار برای این بود تا قلابهای انتهای جک را به آن ببندیم. وقتی کابل کششی را میخواستیم جمع کنیم، باید یک تکیهگاه مطمئن و مستحکم وجود میداشت تا جکها را به آن ببندیم و با اتکا به آن، سازه را عقب بکشیم.
تمام سطح مقابل سازه به اندازه عرض سردر و طول ۱۰متر خاکبرداری انجام شد. سپس همه آن مسیر بتنریزی شد تا هنگام عبور سازه، نشست نکند و به استحکام سازه آسیب نزند. روی مسیر بتنریزی شده هم صفحاتی فلزی را هر کدام در اندازههای ۶ متر طول در ۵/۱ متر در کنار هم قرار دادیم تا کار حمل سازه بهتر انجام بشود. میلگردهایی به قطر ۵۰ میلیمتر و به درازای سردر هم تهیه کردیم تا حکم غلتک را داشته باشد و سطح سازه روی این غلتکها بلغزد و عقب برود.
کار باید در نهایت آهستگی انجام میشد. لیوان آبی روی داربستهای سازه گذاشته بودیم؛ آن لیوان معیار خوبی برای ما بود. کار باید آن قدر آهسته انجام میشد که آب در لیوان تکان نخورد.
خدا را شکر میکنم که توانستم قدمی بردارم
روز شروع عقب کشیدن سردر، صبح سحری وقتی مطابق هر روز به زیارت رفتم، از حضرت استمداد طلبیدم که برای انجام کار کمکمان کنند.
کار درست هنگام اذان صبح شروع شد. کارگرها که ماهها درگیر کار بودند، شور و شوق عجیبی داشتند. کار که شروع شد، همه تکبیر گفتیم. جکها شروع کردند به کشیدن کابلهای فولادی. هیچ کس نمیداند آن ساعتها به ما چه گذشت. ماهها زحمت کشیده بودیم و حالا داشتیم میدیدیم که ایدهمان، ایده درستی بوده است. کار عقب کشیدن سردر مدرسه عباسقلیخان ۲۴ ساعت طول کشید و میتوانم بگویم هیچ کدام از کارگرها و مهندسها در این ۲۴ ساعت نخوابیدند.
هیچ کس باورش نمیشد اما صبح فردا درست نزدیک اذان صبح، سردر چند دهتنی مدرسه عباسقلیخان حدود ۱۰ متر عقب رفته بود و میتوانستیم با خیال راحت پروژههای عمرانی حرم مطهر را اجرا کنیم.
حالا پس از ۴۰سال، وقتی از پایینخیابان رد میشوم و سردر تاریخی مدسه را میبینم که از تخریب نجات پیدا کرد و برای نسلهای بعد به میراث ماند، در دلم شکر میکنم که خدا این توفیق را به من داد تا بتوانم در دستگاه مقدس حضرت رضا(ع) قدمی هر چند کوچک بردارم.
نظر شما